امروز آخرین آنتی بیوتیک رو هم خوردم. به نظر می رسه مریضی دست از سرم برداشته. امیدوارم حالا که دارو تموم شده دوباره تصمیم نگیره که به شکل جدید و با شدت بیشتری برگرده.

چیزی به تموم شدن سال 2018 نمونده. اینجا همه چی تقریبا ساکن و ساکته. کریسمس اومده و رفته و بیشتر مردم در تعطیلاتن و منتظرن سال جدید از راه برسه. این چهارمین کریسمس ما توی آمریکا بود. شب یلدا خونه ی زینب اینا بودیم. به شلوغی سال قبل که خونه ی ما بود، نبود اما خوش گذشت. من شله زرد درست کرده بودم. گفتیم و خندیدیم و حافظ خوندیم. محمد هم چند تا تفسیر طنز ناب از حافظ ارائه داد که نقطه ی قوت مجلس بود. کریسمس امسال هم مثل سه سال گذشته خونه ی زهرا اینا بودیم. امسال زهرا یه درخت کریسمس بزرگ تزئین کرده بود و تعداد شرکت کنندگان در بازی فیل سفید بیشتر از سال های قبل بود. امسال من برای بازی یه قمقمه ی آب که روشن و خاموش می شد با یه جوراب بلند بامزه با طرح آدم برفی خریده بودم. در عوض، یه بسته ی پنج تایی ماسک صورت بردیم با چیز دکوری. بعد از کریسمس اینجا همه چی یه دفعه ای خیلی ساکت میشه. همه یا در حال استراحتن یا مسافرت. من و محمد تنها خونه ایم و داریم سعی می کنیم از آخرین روزهای باقی مونده ی سال نهایت استفاده رو بکنیم.

امسال سال خیلی عجیب و پر جنب و جوشی بود برای من. تصمیمات بزرگی گرفتم، کارهای جدیدی رو شروع کردم و امید دارم ظرف یکی دو روز آینده یکی از کارهای بزرگ باقی مونده رو هم تمام کنم. برای سال جدید میلادی امیدهای زیادی دارم اما بیش از همه چیز آرامش می خوام. امسال حتی بیشتر از سال های گذشته. با وجود اینکه این چهارمین سالیه که آمریکا هستیم، هنوز عوض شدن تقویم میلادی برام معنایی نداره. به قول سلمان هراتی:

عید آن است که خود ببوید

نه آنکه تقویم بگوید.!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها